مربی من

مربی من

http://www./my coach.blogsky.com
مربی من

مربی من

http://www./my coach.blogsky.com

محمد علی (کاسیاس کلی) بامداد امروز در سن ۷۴ سالگی به علت مشکلات تنفسی در بیمارستان درگذشت.

جهان ورزش در شوک

محمد علی (کاسیاس کلی) بامداد امروز در سن ۷۴ سالگی به علت مشکلات تنفسی در بیمارستان درگذشت.


نام :کاسیاس کلی

تغییر نام به :محمد علی

تولد: ۱۹۴۲

فوت:۲۰۱۶

شروع به ورزش از سن ۱۲ سالگی 

اولین قهرمانی بوکس سنگین وزن جهان در سن ۲۲ سالگی

القاب: بزرگترین،  قهرمان مردم

تعداد مسابقه: ۶۱

تعداد برد: ۵۶

تعداد برد با ضربه فنی: ۳۷

تعداد باخت: ۵   

او در سن ۲۲ سالگی پس از کسب اولین قهرمانی جهان مسلمان شد و تغییر نام داد. 

محمد علی  صاحب ۳ عنوان قهرمانی جهان است.

همسر او نیز پس از ازدواج با علی نام خود را تغییر داد .آنها صاحب چهار فرزند شدند.

او تا سال ۱۹۸۱ در سن ۴۰ سالگی مسابقه داد .اما سه باخت از ۵ باخت او در ۴ سال اخر عمر قهرمانی او اتفاق افتاد تا باعث شود او برای همیشه از رقابتهای حرفه ای بوکس خداحافظی کند.  

او در حمایت از سیاه پوستان فعالیت سیاسی داشت و تا پایان عمر به فعالیت های سیاسی خود ادامه داد.

او در سال ۱۳۷۲ به ایران سفر کرد.

ﮊﻭﺭﮊ ﮐﺎﺭﭘﻨﺘﯿﺮ



39 ﺳﺎﻝ ﺍﺯ ﻣﺮﮒ ﻣﺒﻬﻢ ‏(ﮊﻭﺭﮊ ﮐﺎﺭﭘﻨﺘﯿﺮ ‏) ﻣﯿﮕﺬﺭﺩ . ﻭﯼ ﺩﺭ ﺗﺎﺭﯾﺦ 28/10/1975 ﺩﺭ ﭼﻨﯿﻦ ﺍﯾﺎﻣﯽ ﺩﺭﮔﺬﺷﺖ . ﮐﺎﺭﭘﻨﺘﯿﺮ ﺩﺭ ﺳﺎﻝ 1894 ﺩﺭ ﮐﺸﻮﺭ ﻓﺮﺍﻧﺴﻪ ﺑﻪ ﺩﻧﯿﺎ ﺁﻣﺪ . ﻭﯼ ﺑﻪ ﺍﻋﺘﻘﺎﺩ ﮐﺎﺭﺷﻨﺎﺳﺎﻥ ﺑﺰﺭﮒ ﯾﮑﯽ ﺍﺯ ﺟﻨﮕﺠﻮ ﺗﺮﯾﻦ ﻣﺒﺎﺭﺯﺍﻥ ﺭﯾﻨﮓ ﺩﺭ ﻫﺮ ﮐﻼﺱ ﺍﺯ ﻣﮕﺲ ﻭﺯﻥ ﺍﻟﯽ ﺳﻨﮕﯿﻦ ﻭﺯﻥ ﺑﻪ ﺷﻤﺎﺭ ﻣﯿﺮﻭﺩ، ﮐﺎﺭﭘﻨﺘﯿﺮ ﻗﻬﺮﻣﺎﻧﯽ ﺭﺍ ﺩﺭ ﻓﺮﺍﻧﺴﻪ -ﺍﺭﻭﭘﺎ ﻭ ﻗﻬﺮﻣﺎﻧﯽ ﺟﻬﺎﻥ ﺭﺍ ﺩﺭ ﭼﻬﺎﺭ ﻭﺯﻥ ﻣﺨﺘﻠﻒ ﺑﻪ ﺍﺟﺮﺍ ﮔﺬﺍﺷﺖ . ﯾﮏ ﺩﺳﺖ ﺳﺮﯾﻊ ﻭ ﻣﺒﺎﺭﺯ ﺷﮕﻔﺖ ﺍﻧﮕﯿﺰ . ﮐﺎﺭﭘﻨﺘﯿﺮ ﻫﻤﭽﻨﯿﻦ ﺩﺍﺭﺍﯼ ﯾﮏ ﻣﺸﺖ ﻗﺎﺑﻞ ﻣﻼﺣﻀﻪ ﺑﺮﺍﯼ ﯾﮏ ﻣﺮﺩ ﺑﻮﺩ ﮐﻪ ﺩﺭ ﺍﯾﻦ ﺍﺑﻌﺎﺩ ﭘﺲ ﺍﺯ ﭘﺎﯾﺎﻥ ﻣﺴﺎﺑﻘﻪ ﺣﺪﺍﻗﻞ 10 ﺩﻭﺭ ﺩﯾﮕﺮ ﺩﺭ ﺑﺮﺍﺑﺮ ﺣﺮﯾﻔﺎﻥ ﮐﻪ ﯾﺎ ﻗﻬﺮﻣﺎﻥ ﺟﻬﺎﻥ ﺑﻮﺩﻧﺪ ﯾﺎ ﺟﺰﻭ ﺗﺎﻻﺭ ﻣﺸﺎﻫﯿﺮ ﻣﺸﺘﺰﻧﯽ ﻣﺒﺎﺭﺯﻩ ﻣﯿﮑﺮﺩ . ﺧﻮﺷﺘﯿﭗ، ﺟﻨﺘﻠﻤﻦ ﻭ ﯾﮏ ﺩﻻﻭﺭ ﺗﺰﯾﯿﻦ ﺷﺪﻩ ﺟﻨﮕﯽ . ﺍﻭ ﻣﺠﺬﻭﺏ ﺧﯿﻠﯽ ﺍﺯ ﺍﺷﺨﺎﺹ ﻭﺭﺯﺷﯽ ﻣﯿﺸﺪ ﮐﻪ ﺣﺘﯽ ﻫﯿﭻ ﻋﻼﻗﻪ ﺍﯼ ﺑﻪ ﻣﺸﺘﺰﻧﯽ ﻧﺪﺍﺷﺘﻨﺪ ﺩﺭ ﺳﺮﺗﺎﺳﺮ ﺁﺗﻼﻧﺘﯿﮏ ﻭ ﻏﯿﺮﻩ . ﻣﺤﺒﻮﺑﯿﺖ ﺍﻭ ﮐﻤﮏ ﮐﺮﺩ ﮐﻪ ﺩﺭ ﮐﻨﺎﺭ ﺟﮏ ﺩﻣﭙﺴﯽ ﺑﺮﺍﯼ ﺑﻮﺟﻮﺩ ﺁﻭﺭﺩﻥ ﺍﻭﻟﯿﻦ ﻗﻬﺮﻣﺎﻥ ﻣﺸﺘﺰﻥ ﻣﯿﻠﯿﻮﻥ ﺩﻻﺭﯼ ﮔﺎﻡ ﺑﺮﺩﺍﺭﻧﺪ . ﻭﯼ ﺩﺭ ﻧﻮﺍﻣﺒﺮ 1908 ﺍﻭﻟﯿﻦ ﻣﺒﺎﺭﺯﻩ ﺣﺮﻓﻪ ﺍﯼ ﺍﺵ ﺭﺍ ﺍﻧﺠﺎﻡ ﺩﺍﺩ ﻭ ﺍﺩ ﺳﺎﻟﻤﻮﻥ ﺭﺍ ﺷﮑﺴﺖ ﺩﺍﺩ . ﺗﺎ ﺷﺸﻢ ﮊﻭﺋﻦ 1911 ﺗﻌﺪﺍﺩ ﺯﯾﺎﺩﯼ ﺍﺯ ﻣﺸﺘﺰﻧﺎﻥ ﺗﺎﺯﻩ ﻭﺍﺭﺩ ﺭﺍ ﺩﺭﻫﻢ ﮐﻮﺑﯿﺪ ﺗﺎ ﺍﯾﻨﮑﻪ ﺑﺮﺍﯼ ﺍﻧﺠﺎﻡ ﯾﮏ ﻣﺒﺎﺭﺯﻩ ﺳﺨﺖ ﺩﺭ ﻣﻘﺎﺑﻞ ﺟﮏ ﮔﻠﺪﺳﻮﯾﻦ ﻭﺍﺭﺩ ﺭﯾﻨﮓ ﺷﺪ ﻭ ﺩﺭ ﯾﮏ ﮐﻼﺱ 15 ﺭﺍﻧﺪﯼ ﻣﻮﻓﻖ ﺷﺪ ﺩﺭ ﺭﺍﻧﺪ ﭼﻬﺎﺭﻡ ﮔﻠﺪﺳﻮﯾﻦ ﺭﺍ ﺿﺮﺑﻪ ﻓﻨﯽ ﮐﻨﺪ . ﭘﺲ ﺍﺯ ﺍﯾﻦ ﻣﺒﺎﺭﺯﺍﺕ ﮊﻭﺭﮊ ﺑﺎ ﻣﺸﺘﺰﻧﺎﻥ ﺳﻄﺢ ﺑﺎﻻ ﺁﻏﺎﺯ ﮔﺮﺩﯾﺪ، ﺩﺭ ﻧﻮﺍﻣﺒﺮ 1911 ﺑﺮﺍﯼ ﻗﻬﺮﻣﺎﻧﯽ ﺳﺒﮏ ﻭﺯﻥ ﺍﺭﻭﭘﺎ ﺭﻭﯼ ﺭﯾﻨﮓ ﺭﻓﺖ ﻭ ﺑﺎ ﯾﺎﻧﮓ ﮊﻭﺯﻑ ﺟﻨﮕﯿﺪ ﮐﻪ ﻭﯼ ﺭﺍ ﺩﺭ ﺭﺍﻧﺪ ﺩﻫﻢ ﺿﺮﺑﻪ ﻓﻨﯽ ﮐﺮﺩ ﻭ ﺑﺮﺍﯼ ﺍﻭﻟﯿﻦ ﺑﺎﺭ ﺩﺭ ﮐﻼﺱ ﻭﺯﻧﯽ ﺳﺒﮏ، ﻗﻬﺮﻣﺎﻥ ﺍﺭﻭﭘﺎ ﺷﺪ . ﺍﯾﻦ ﻣﺒﺎﺭﺯﻩ ﺩﺭ 20 ﺭﺍﻧﺪ ﺗﺮﺗﯿﺐ ﺩﺍﺩﻩ ﺷﺪﻩ ﺑﻮﺩ . ﺩﺭ ﻓﺒﺮﯾﻪ 1912 ﺑﺮﺍﯼ ﺩﻓﺎﻉ ﺍﺯ ﻋﻨﻮﺍﻥ ﻗﻬﺮﻣﺎﻧﯽ ﺍﺭﻭﭘﺎ - ﺟﯿﻢ ﺳﺎﻟﯿﻮﺍﻥ ﺭﺍ ﺩﺭ ﺭﺍﻧﺪ 2 ﺿﺮﺑﻪ ﻓﻨﯽ ﮐﺮﺩ ﻭ ﭼﻬﺎﺭ ﻣﺎﻩ ﺑﻌﺪ ﺑﺮﺍﯼ ﺩﻓﺎﻉ ﺍﺯ ﻫﻤﯿﻦ ﻋﻨﻮﺍﻥ - ﺟﻮﺭﺝ ﮔﺎﻧﺮ ﺭﺍ ﺩﺭ 20 ﺭﺍﻧﺪ ﻧﻔﺴﮕﯿﺮ ﺷﮑﺴﺖ ﺩﺍﺩ ﻭ ﺑﺮﺍﯼ ﺳﻮﻣﯿﻦ ﺩﻓﺎﻉ ﺍﺯ ﻋﻨﻮﺍﻥ ﺧﻮﺩ ﺩﺭ ﺍﺭﻭﭘﺎ ﺩﺭ 22 ﻣﯽ 1912 ﺩﺭ ﻣﻘﺎﺑﻞ ﻭﯾﻠﯽ ﻟﻮﯾﯿﺲ ﻗﺮﺍﺭ ﮔﺮﻓﺖ ﻭ ﺩﺭ ﺍﯾﻦ ﺑﯿﻦ ﭘﺲ ﺍﺯ ﺍﺗﻤﺎﻡ 20 ﺭﺍﻧﺪ ﻣﺒﺎﺭﺯﻩ ﺗﻮﺍﻧﺴﺖ ﺑﺎ ﮐﺴﺐ ﺍﻣﺘﯿﺎﺯ ﺑﯿﺸﺘﺮ ﺩﺭ ﻣﻨﺴﺐ ﻗﻬﺮﻣﺎﻧﯽ ﺍﺵ ﺑﺎﻗﯽ ﺑﻤﺎﻧﺪ . ‏( ﺻﻌﻮﺩ ﺑﻪ ﺩﺳﺘﻪ ﻭﺯﻧﯽ ﻣﯿﺎﻥ ﻭﺯﻥ ‏) ﻣﺒﺎﺭﺯﻩ ﺑﺮ ﺳﺮ ﻋﻨﻮﺍﻥ ﻗﻬﺮﻣﺎﻧﯽ ﺟﻬﺎﻥ ﺩﺭ 24 ﮊﻭﺋﻦ 1912 ﺑﺎ ﻓﺮﺍﻧﮏ ﮐﻼﯾﻮﺱ ﺩﺭ ﮐﻼﺱ 20 ﺭﺍﻧﺪﯼ ﻣﺒﺎﺭﺯﻩ ﮐﺮﺩ ﻭ ﻓﺮﺍﻧﮏ ﯾﮑﯽ ﺍﺯ ﻣﺪﻋﯿﺎﻥ ﻗﻬﺮﻣﺎﻧﯽ ﻣﯿﺎﻥ ﻭﺯﻥ ﺟﻬﺎﻥ ﺑﻮﺩ، ﺩﺭ ﺭﺍﻧﺪ 19 ﮐﻪ ﮐﻼﯾﻮﺱ ﺳﻪ ﺭﺍﻧﺪ ﺍﻣﺘﯿﺎﺯﺵ ﺑﯿﺸﺘﺮ ﺑﻮﺩ ﻣﺒﺎﺭﺯﻩ ﺗﻮﺳﻂ ﺩﺍﻭﺭ ﺭﯾﻨﮓ ﻣﺘﻮﻗﻒ ﺷﺪ ﻭ ﮐﺎﺭﭘﯿﻨﺘﺮ ﺭﺩ ﺻﻼﺣﯿﺖ ﺷﺪ . ‏(ﺻﻌﻮﺩ ﺑﻪ ﺩﺳﺘﻪ ﻭﺯﻧﯽ ﮐﻤﺘﺮﺍﺯ ﺳﻨﮕﯿﻦ ﻭﺯﻥ ‏) ﺍﻭﻟﯿﻦ ﻣﺒﺎﺭﺯﻩ ﮐﺎﺭﭘﯿﻨﺘﯿﺮ ﺩﺭ ﺩﺳﺘﻪ ﻭﺯﻧﯽ ﮐﻤﺘﺮ ﺍﺯ ﺳﻨﮕﯿﻦ ﻭﺯﻥ ﻣﺼﺎﺩﻑ ﺷﺪ ﺑﺎ ﻣﺒﺎﺭﺯﻩ ﺍﯼ ﺑﺮ ﺳﺮ ﻗﻬﺮﻣﺎﻧﯽ ﺍﺭﻭﭘﺎ ﺩﺭ ﻓﺒﺮﯾﻪ 1913 ﻭ ﺷﮑﺴﺖ ﺩﺍﺩﻥ ﺩﯾﮏ ﺭﺍﯾﺲ ﺩﺭ ﺭﺍﻧﺪ ﺩﻭﻡ ﻣﺴﺎﺑﻘﻪ . ﺩﺭ ﺍﯾﻦ ﺑﯿﻦ ﺗﻮﺍﻧﺴﺖ ﺩﺭ ﺍﺗﺤﺎﺩﯾﻪ ﻣﺸﺘﺰﻧﯽ ﺟﻬﺎﻥ ﻧﯿﺰ ﺭﺩﻩ ﺑﻨﺪﯼ ﺷﻮﺩ . ‏( ﺻﻌﻮﺩ ﺑﻪ ﺩﺳﺘﻪ ﻭﺯﻧﯽ ﺳﻨﮕﯿﻦ ﻭﺯﻥ ‏) ﮐﺎﺭﭘﯿﻨﺘﯿﺮ ﺩﺭ ﮊﻭﺋﻦ 1913 ﺑﺮﺍﯼ ﺍﻭﻟﯿﻦ ﺑﺎﺭ ﻣﺒﺎﺭﺯﻩ ﺍﯼ ﺩﺭ ﺳﻨﮕﯿﻦ ﻭﺯﻥ ﺍﻧﺠﺎﻡ ﺩﺍﺩ ﻭ ﺩﺭ ﺍﯾﻦ ﺑﯿﻦ ﺗﻮﺍﻧﺴﺖ ﺩﺭ ﺍﯾﻦ ﺩﺳﺘﻪ ﻭﺯﻧﯽ ﻫﻢ ﻗﻬﺮﻣﺎﻧﯽ ﺑﻨﺎﻡ ﺑﯿﻠﯽ ﻭﻟﺰ ﺭﺍ ﺷﮑﺴﺖ ﺩﻫﺪ . ﺍﯾﻦ ﻣﺒﺎﺭﺯﻩ ﺩﺭ ﺭﯾﻨﮕﯽ ﺍﺯ ﮐﺸﻮﺭ ﺑﻠﮋﯾﮏ ﺑﻪ ﻧﻤﺎﯾﺶ ﺩﺭﺁﻣﺪ . ﮐﺎﺭﭘﻨﺘﯿﺮ ﺑﺎ ﺷﮑﺴﺖ ﺩﺍﺩﻥ ﻣﺠﺪﺩ ﺑﯿﻠﯽ ﻭﻟﺰ ﻭ ﭘﺖ ﮐﯿﻒ ﺗﻮﺍﻧﺴﺖ ﻃﯽ ﺍﯾﻦ ﺩﻭ ﻣﺒﺎﺭﺯﻩ ﺍﺯ ﻋﻨﻮﺍﻥ ﻗﻬﺮﻣﺎﻧﯽ ﺳﻨﮕﯿﻦ ﻭﺯﻥ ﺍﺭﻭﭘﺎ ﺩﻓﺎﻉ ﮐﻨﺪ . ﺩﺭ 1914 ﺍﺯ ﯾﮏ ﺷﮑﺴﺖ ﺑﺮﺧﻮﺭﺩﺍﺭ ﺷﺪ ﻭ ﺁﻧﻬﻢ ﺩﺭ ﯾﮏ ﻣﺒﺎﺭﺯﻩ 15 ﺭﺍﻧﺪﯼ ﺩﺭ ﺑﺮﺍﺑﺮ ﺟﻮ ﺟﯿﻨﺖ ﺑﻮﺩ ﮐﻪ ﺍﻟﺒﺘﻪ ﺑﺎ ﺍﻗﺘﺪﺍﺭﯼ ﮐﻪ ﻧﺸﺎﻥ ﺩﺍﺩ ﺑﻪ ﻋﻘﯿﺪﻩ ﺑﺮﺧﯽ ﺷﮑﺴﺖ ﻣﺤﺴﻮﺏ ﻧﺨﻮﺍﻫﺪ ﺷﺪ . ﺩﺭ ﺳﺎﻝ 1919 ﺩﻭ ﻣﺮﺗﺒﻪ ﺑﺮﺍﯼ ﺩﻓﺎﻉ ﺍﺯ ﻋﻨﻮﺍﻥ ﻗﻬﺮﻣﺎﻧﯽ ﺳﻨﮕﯿﻦ ﻭﺯﻥ ﻣﺒﺎﺭﺯﻩ ﮐﺮﺩ ﻭ ﺩﯾﮏ ﺍﺳﻤﯿﺖ ﻭ ﺟﻮ ﺑﯿﮑﺖ ﺭﺍ ﺷﮑﺴﺖ ﺩﺍﺩ . ﺩﺭ ﻧﻮﺍﻣﺒﺮ ﺳﺎﻝ 1922 ﺑﺮﺍﯼ ﺳﻪ ﻋﻨﻮﺍﻥ ﻣﻬﻢ ﺟﻬﺎﻧﯽ ﺩﺭ ﮐﻤﺘﺮ ﺍﺯ ﺳﻨﮕﯿﻦ ﻭﺯﻥ ﻭ ﺳﻨﮕﯿﻦ ﻭﺯﻥ ﻣﺠﺒﻮﺭ ﺷﺪ ﺑﺎ ﺑﺎﺗﻠﯿﻨﮏ ﺳﯿﮑﯽ ﻣﺒﺎﺭﺯﻩ ﮐﻨﺪ ﻭ ﺍﯾﻦ ﻧﺒﺮﺩ ﺯﯾﺎﺩ ﺑﺮﺍﯾﺶ ﺧﻮﺵ ﺁﯾﻨﺪ ﻧﺒﻮﺩ ﭼﺮﺍ ﮐﻪ ﺩﺭ ﺷﺮﺍﯾﻂ ﺑﺪﻧﯽ ﻭ ﺭﻭﺣﯽ ﻣﻘﺪﺍﺭﯼ ﺗﻀﻌﯿﻒ ﺷﺪﻩ ﺑﻮﺩ ﻭ ﺩﺭﻧﺘﯿﺠﻪ ﺩﺭ ﺍﻭﺍﯾﻞ ‏(1 ﺗﺎ 6 ‏) ﻣﺴﺎﺑﻘﻪ ﺍﯾﻦ ﺿﻌﻒ ﻣﺸﻬﻮﺩ ﺷﺪ ﻭ ﻣﻨﺠﺮ ﺑﻪ ﻧﺎﮎ ﺍﻭﺕ ﺷﺪﻧﺶ ﺩﺭ ﺷﺸﻤﯿﻦ ﺭﺍﻧﺪ ﮔﺮﺩﯾﺪ . ﺩﺭ ﺳﺎﻝ 1923 ﻗﻬﺮﻣﺎﻥ ﺳﻨﮕﯿﻦ ﻭﺯﻥ ﻓﺮﺍﻧﺴﻪ ﺷﺪ ﻭ ﻣﺸﺘﺰﻧﺎﻧﯽ ﻫﻤﭽﻮﻥ : ﻣﺎﺭﺳﻞ ﻧﯿﻠﺰ -ﺟﻮ ﺑﯿﮑﺖ ﻭ ﺁﺭﺗﻮﺯ ﺗﺎﻭﻧﻠﯽ ﺭﺍ ﺿﺮﺑﻪ ﻓﻨﯽ ﮐﺮﺩ . ﭘﺲ ﺍﺯ ﺍﯾﻦ ﺭﻭﯼ ﻫﻢ ﺭﻓﺘﻪ ﺷﺶ ﻣﺒﺎﺭﺯﻩ ﺩﯾﮕﺮ ﺍﻧﺠﺎﻡ ﺩﺍﺩ ﮐﻪ ﺑﯿﺸﺘﺮ ﺟﻨﺒﻪ ﺗﺸﺮﯾﻔﺎﺗﯽ ﺩﺍﺷﺘﻨﺪ ﻭ ﺁﺧﺮﯾﻦ ﻣﺒﺎﺭﺯﻩ ﻭﯼ ﺩﺭ ﺳﭙﺘﺎﻣﺒﺮ 1926 ﺑﻪ ﻧﻤﺎﯾﺶ ﺩﺭﺍﻣﺪ ﻭ ﭘﺲ ﺍﺯ ﺍﯾﻦ ﺑﺎ 88 ﭘﯿﺮﻭﺯﯼ 14 ﺷﮑﺴﺖ ﻭ 6 ﺗﺴﺎﻭﯼ ﺑﺮﺍﯼ ﻫﻤﯿﺸﻪ ﺍﺯ ﺭﯾﻨﮓ ﺣﺮﻓﻪ ﺍﯼ ﺧﺪﺍﺣﺎﻓﻈﯽ ﮐﺮد

ﺍﻧﺠﻤﻦ ﮐﻤﯿﺴﯿﻮﻥ ﻫﺎﯼ ﻣﺸﺘﺰﻧﯽ ‏( ABC ‏)

اﻧﺠﻤﻦ ﮐﻤﯿﺴﯿﻮﻥ ﻫﺎﯼ ﻣﺸﺘﺰﻧﯽ ‏( ABC ‏) ﯾﮏ ﺳﺎﺯﻣﺎﻥ ﻣﺘﺸﮑﻞ ﺍﺯ ﺍﻋﻀﺎﯼ ﺩﻭﻟﺖ ﻭ ﮐﻤﯿﺴﯿﻮﻥ ﻫﺎﯼ ﻣﺸﺘﺰﻧﯽ ﻗﺒﯿﻠﻪ ﺍﯼ ﺩﺭ ﺍﯾﺎﻻﺕ ﻣﺘﺤﺪﻩ ﻭ ﮐﺎﻧﺎﺩﺍ ﺍﺳﺖ؟ ﺍﯾﻦ ﺍﻧﺠﻤﻦ ﭘﺲ ﺍﺯ ﻣﺠﻠﺲ ﺳﻨﺎﯼ ﺁﻣﺮﯾﮑﺎ ﻭ ﺗﺼﻮﯾﺐ ﻗﺎﻧﻮﻥ ‏( ﺍﻣﻨﯿﺖ ﻣﺸﺘﺰﻧﯽ ﺣﺮﻓﻪ ﺍﯼ ‏) ﺗﻮﺳﻂ ﻧﻤﺎﯾﻨﺪﮔﺎﻥ ﻣﺠﻠﺲ ﺩﺭ ﺳﺎﻝ 1996 ﻭ ﺗﺤﺖ ﺷﻌﺎﻉ ﻗﺎﻧﻮﻥ ﺍﺻﻼﺣﺎﺕ ﻣﺤﻤﺪﻋﻠﯽ، ﺑﺮﺍﯼ ﻣﺤﺎﻓﻈﺖ ﺍﺯ ﻣﺸﺘﺰﻧﻬﺎ ﻭ ﺗﻤﯿﺰ ﮐﺮﺩﻥ ﺻﻨﻌﺖ ﻣﺸﺘﺰﻧﯽ ﺣﺮﻓﻪ ﺍﯼ ﺗﺎﺳﯿﺲ ﺷﺪ . ﺍﻧﺠﻤﻦ ﮐﻤﯿﺴﯿﻮﻥ ﻫﺎﯼ ﻣﺸﺘﺰﻧﯽ ﺣﺪﺍﻗﻞ ﺩﺳﺘﻮﺭﺍﻟﻌﻤﻞ ﻫﺎﯼ ﺍﯾﻤﻨﯽ ﻭ ﻣﻘﺮﺭﺍﺕ ﻣﺸﺘﺰﻧﯽ ﺍﯾﺎﻟﺖ ﻣﺘﺤﺪﻩ ﺭﺍ ﺩﻧﺒﺎﻝ ﻣﯿﮑﻨﺪ . ﺗﻤﺎﻣﯽ ﺳﺎﺯﻣﺎﻥ ﻫﺎﯼ ﺑﺮﮔﺰﺍﺭ ﮐﻨﻨﺪﻩ ﻣﺴﺎﺑﻘﺎﺕ ﺣﺮﻓﻪ ﺍﯼ ﻣﮑﻠﻔﻨﺪ ﺍﺯ ﻗﻮﺍﻧﯿﻦ ﻭ ﺩﺳﺘﻮﺭﺍﻟﻌﻤﻞ ﻫﺎﯼ ﺍﯾﻦ ﺍﻧﺠﻤﻦ ﮐﻪ ﯾﮏ ﻧﻮﻉ ﺍﯾﻤﻨﯽ ﮐﺎﺭ ﺑﻪ ﻣﺒﺎﺭﺯﺍﻥ ﺭﯾﻨﮓ ﻣﯿﺪﻫﺪ، ﭘﯿﺮﻭﯼ ﻧﻤﺎﯾﻨﺪ
 

زندگی نامه محمدعلی کلی (قسمت پنجم) برگرفته از کتاب قدرت،ایمان،عشق


بعد به پیش عمه اوا و سپس خانه عمه کورتا رفتیم . در آنجا عموها ، پسر عموها ، پسر داییها و عمه هایم یکی یکی و دوتا دوتا به داخل اتاق نشیمن می آمدند و شکسته شدن فکم را تبریک میگفتند و مرا در آغوش میگرفتند و می بوسیدند . از من میخواستند که یک تکه از همه چیز بخورم . همانطور که به غذاها تک میزدم ، عمه کورتا گفت : روزهایی بود که چشمت به هر چه می افتاد ، میخوردی حتی از کاه و یونجه اسبها هم نمیگذشتی. بعد از اینکه چطور با اسبها مسابقه میدادم صحبت کرد . من بوی یونجه و اسبها و دیدن بدن زیبای آنها را دوست داشتم ، از طرفی آنها به من الهام میدادند که سخت تمرین کنم تا بدنم شرایط آنها را پیدا کند .پدرم ذاتا یک هنرمند بود و معمولا تابلوهای شهر را نقاشی میکرد . هر کاری که به او محول میشد ، از نقاشی یک بطری ویسکی گرفته تا نقاشی روی دیوار میخانه ، آنها را با چنان دقت و غرور و علاقه ای انجام میداد که حتی من هم که نمیخواستم کار او را در آینده دنبال کنم ، نمیتوانستم از تحسین خودداری کنم . البته او هم دوست نداشت که شغل او را انتخاب کنم و غالبا میگفت : تو باید وکیل یا آموزگار شوی ! اما بعد از اینکه مرا در رینگ دید ، عقیده اش تغییر کرد و اولین کسی بود که فریاد زد: « این قهرمان سنگین وزن آینده جهان است .» این پیش بینی او برای من که فقط یک مسابقه داده بودم ، عجیب بود . وقتی او به چیزی معتقد بود ، آنرا خیلی جدی میگرفت و میگفت : بله باید به آن کار بپردازیم و خودمان را برای قهرمانی آماده کنیم ، آخر حالا دیگر یک جو لوئیس دارم . ( جو لوئیس از قهرمانان مشهور مشت زنی میباشد )

وقتی در خیابانهای اطراف خانه قدیمی مان اتومبیل می راندم ، یادم آمد که آن روزها از قدم زدن در آن حوالی می ترسیدم . شانزده ساله بودم که در ورزشگاه و مسابقات و دبیرستان مرا به عنوان سلطان مشت زنی می شناختند ، زیرا تمام مشت زنهای اطراف را شکست داده بودم . همیشه به جز زمانی که متوجه میشدم کورکی بیکر آن حوالی است ، با غرور و اعتماد به نفس قدم میزدم ، کورکی مالک بدون رقیب خیابانها بود و همه جا را قرق میکرد .عنوان دستکشهای طلایی در انتظار من بود ، اما آن تاجی که بیشتر از همه به من اعتماد به نفس میداد ، فعلا بر سر کورکی بود . او باعث ترس و وحشت همه از من شده بود . قبلا هر بار که به دیگران میگفتم آرزو دارم قهرمان سنگین وزن جهان شوم به گوش کورکی که می رسید به خنده می افتاد . او مرا آدمی بی رگ و زن صفت میدانست و به همه میگفت : کاسیوس فقط بلد است قمپز در کند . من تا موقعی که حساب کورکی را نرسیدم ، اعتماد به نفس یک قهرمان را پیدا نکردم .کورکی از من بزرگتر ، کوتاهتر و چاق و چهار شانه و پاچنبری بود ، او از کمر به بالا قوی و قدرتمند بود . هر وقت بیکار بود وزنه های سنگین را بلند میکرد و کتابهایی به قطر ده پانزده سانتیمتر را با دست پاره میکرد . اولین باری که او را دیدم ، یکی از اعضای تیم فوتبال مرکزی را سر و ته نگه داشته بود تا تمام پول جیب او بیرون بریزد .اگر کسی حوالی خیابانی که کورکی ایستاده بود قدم می زد ، میبایست برای عبور از مقابل او باج بدهد . کار ثابت او مأمور انتظامات میخانه سرزمین رویایی بود . او پس گردن مستهایی را که بازی در می آوردند ، میگرفت و پرتشان میکرد بیرون . برای درآمد اضافی ، شرط بندی میکرد . اتومبیلی را روی سطح صاف بلند میکرد و گاهی هم که میزان شرط بندی بالا بود ، جلوی یک کامیون را بلند میکرد و پولی به جیب میزد .چند بار هم با هم دعوا کرده بودیم و کارمان به کلانتری کشیده شده بود . بالاخره به این نتیجه رسیدم که اگر بعد از این همه تلاش برای مشت زنی ، نتوانم کورکی را بزنم ، دیگر به عنوان یک مشت زن کسی به من احترام نمیگذارد . از طرف دیگر فکر میکردم اگر بتوانم او را بزنم ، میتوانم هر کس دیگر را در دنیا بزنم . آنقدر اعتماد به نفس داشتم که ادعا کنم که اگر او را به رینگ بکشانم ، حسابش را خواهم رسید .
یکبار یک نفر این حرف را از دهان من قاپید و رفت به او گفت . او از شدت عصبانیت از کوره در رفت و مثل دیوانه ها شروع به فحش دادن و تهدید کرد . هفته ها این شایعه در قسمت سیاه نشین لوییزویل پیچید که مبارزه خونینی بین کلی و کورکی در راه است . اهمیت آن مسابقه در آن شهر کوچک ، مانند مسابقه من و جو فریزیر بود . اگر دوستانم مرا تحریک نمیکردند ، این مبارزه در نمیگرفت . آنقدر پافشاری کردند تا من از مقابل میخانه ای که کورکی ایستاده بود رد شدم . کورکی با سینه برجسته و بازوانی به قطر ران یک انسان ، با غرور جلوی میخانه ایستاده بود . مدتی طول کشید تا با وساطت نیمی از مشتریان میخانه از دعوا با من خودداری کرد .همه معتقد بودند که علی رغم تمام مدالهایم از او شکست خواهم خورد . روی باخت من شرط بندی سنگینی کردند و بعد فریاد زدند : خیلی خوب ، پول میخواستی بیا این پول ! حالا بیا برویم ! مشتریها میگفتند : کورکی او را داغان میکند . میدانستم اگر در خیابان بدون هر قانون و مقررات و داوری با او مبارزه کنم دست به خودکشی زده ام ، بنابراین او را با خود به ورزشگاه کلمبیا ، باشگاه قهرمانان فردا بردم . مثل این بود که کورکی میخواست از زیرش در برود و گفت : این که یک مسابقه واقعی نیست . اما اوباش و لاتهایی که همراه ما بودند به او خندیدند . او به ناچار قبول کرد . آنها ما را به رینگ بردند و قرار شد سه دور مبارزه کنیم و برنده قهرمان واقعی لوییزویل باشد . مشتریهای میخانه با اطمینان و خوشحالی میگفتند : کورکی میزند خرد و خمیرش میکند و دهان گشاد و لاف زن او را خواهد بست . 

 

 

زندگی نامه محمدعلی کلی (قسمت اول) برگرفته از کتاب قدرت،ایمان،عشق



خدا مراقب توست

ورزشگاه سان دیه گو ، دور آخر تمام شده بود و من در گوشۀ خود ایستاده بودم . داور مشغول جمع آوری رأی قضات بود . او نگاهی به آنها کرد و بعد مشغول محاسبه شد . نگاهی به من انداخت ، بعد به نورتون نگاه کرد .

- برنده کن نورتون با رأی قاطع هیأت داوران

استادیوم منفجر شد و جیغ و فریادهای وحشتناکی بلند شد .

- « از ما شکست خوردی ».

به پایین نگاه کردم . سنگین ترین سفید پوستی را که تا آن موقع دیده بودم ، روی صندلی خود ایستاده بود و در حالیکه روزنامه ای را تکان میداد ، بر سرم نعره میکشید : «شکستش دادیم ، شکستش دادیم».

جو فریزیر ، نورتون را در آغوش کشید . او هم باشگاهی و یار تمرینی او بود.

مزۀ خونی را که رفته رفته در گلویم خشک میشد را چشیدم و درد صورت و شانه ام شدت گرفت.

گروهی از زنان سفید پوست در حالیکه پا به زمین می کوبیدند ، با تمام قوا فریاد می کشیدند : « حالا ببینیم کی از همه قویتره ؟ کی از همه قویتره ؟

احساس کردم که سرم میخواهد بترکد و داشتم به زمین می افتادم . درد سمت چپ فکم ، تقریبا تحمل ناپذیر بود. مردی که لباس آتش نشانی به تن داشت ، از صف پلیس عبور کرد و خود را به من رساند و گفت :«لاف زن ! فاتحه ات خوانده شد . فهمیدی ، فاتحه !

با کمک پلیس وارد رختکن شدیم . با اینکه وارد رختکن شده بودیم ، باز جمعیت دست بردار نبود . همچنان در را هل میدادند . وقتی مطمئن شدند که صدای آنها به گوشم میرسید ، فریاد میزدند : حالا بگو ببینیم ، کی از همه قویتره ؟

بالاخره در بسته شد و آنجلو خسته و کوفته به آن تکیه داد . او نمیتوانست این همه خشم و نفرتی که در صدای آنها بود را باور کند.

کیلروی در حال جمع کردن روب دوشامبری بود که از شانه ام بر زمین افتاده بود . آن هدیه ای از الویس پریسلی ، خواننده مشهور راک بود . آنرا بعد از مبارزه با جو بوگنر به من هدیه کرد .

من عادت کرده بودم که ببینم نیمی از تماشاچیها ، صرف نظر از اینکه حریف من که بود ، با این امید به تماشای مسابقه می آمدند تا شکست مرا ببینند . بارها ناکامشان کرده بودم ، ولی حالا که به مراد خود رسیده بودند ، می خواستند حداکثر استفاده را ببرند.

از زمانی که فریزیر با یک هوک چپ موفق شد در ورزشگاه مدیسون اسکو گاردن مرا شکست دهد ، تا امروز دلیلی برای شادی نداشتند ، اما حالا این شکست برای آنها خیلی دلچسبتر بود ، زیرا اینجا دیگر غولهای شایسته بین المللی چون فریزیر و فورمن نبودند که مرا شکست دادند ، بلکه از یک بچه شکست خورده بودم.

چرا باختم ؟ به دور دوم مسابقه فکر میکردم که نورتون با ضربه چپ به فک من کوبید .Ken Norton دقیقا می دانستم که ضربه چه وقت فرود آمد . احساس کردم ناگهان چیزی شکست و خون توی گلویم ریخت . وقتی به گوشه رینگ بازگشتم ، از بوندینی و آجلو پرسیدم : چطور می فهمید که فکتان شکسته است ؟ بوندینی در حالیکه با دست نشان میداد گفت : وقتی اینطوری آنرا باز میکنی و صدای تق تق میشنوی یعنی فکت شکسته است . من آنرا باز کردم و صدای تق تق را شنیدم . درد شدیدی اطراف صورتم می پیچید . خونی را که در گلویم جمع شده بود ، تف کردم توی سطل و دهانم را شستم ، اما باز خون بیشتری فوران کرد. بوندینی گفت : اگه فکت شکسته باید مسابقه را متوقف کنیم . اما او میدانست که من قبول نمیکردم . سیزده دور دیگر در پیش بود و من میتوانستم برنده شوم .

قبل از اینکه زنگ زده شود بوندینی در گوشم زمزمه میکرد که شورتی در اتاق نشیمن مراقب اوضاع است . فقط یادت باشد که شورتی آن پایین ، پا روی پا انداخته و مواظب توست . آه ! در اتاق نشیمن ، پای تلویزیون نشسته و مواظب توست .شورتی نامی بود که بوندینی روی خدا گذاشته بود .

وقتی دکتر آمد پرسیدم : فکم شکسته ؟ بدجوری شکسته ؟ اما دکتر گفت : برای اطمینان باید عکسبرداری کرد و با دکتر پاچکو به آرامی شروع به صحبت کرد.

پرسیدم : بلیندا کجاست ؟ کسی چیزی نگفت تا اینکه بالاخره کاپیتان ژوزف یوسف گفت : در اتاق بغلی است . گفتم : برو بیارش اینجا !. او گفت : شوکه شده و در طبقه پایین است .

به طرف اتاقی که بلیندا آنجا بود رفتم . هر دو دکتر پشت سرم می آمدند . به تعداد کسانی که شکست مرا جشن گرفته بودند اضافه شده بود . با دیدن من غریو فریاد و هو و جنجالشان بلند شد که : « کار لاف زن تمام شد . نورتون کاکا سیاهه را شکست داد .» صبح آنروز نورتون یک کاکا سیاه مثل من بود ، اما حالا دیگر او امید بزرگ سفیدپوستان شده بود.هر کس میخواست به خاطر لاف زدنهایم از من انتقام بگیرد ، به مراد دلش رسیده بود.

بلیندا را به میز رختکن بسته بودند . در حالیکه سرش را به اینطرف وآنطرف می چرخاند ، بدنش را پیچ و تاب میداد و چنگ میزد و جیغ میکشید . سوزی گومز ، دوست مکزیکی بلیندا هم آنجا بود . او آمد و کنار من نشست . پرسیدم : چی شده ؟ سوزی گفت : نمیدانم ، درست زمانی که اعلام کردند نورتون برنده شده ، زد به سرش . قبل از مسابقه به من گفت که احساس بدی دارد. بعد از مسابقه سعی کردیم که به شما برسیم اما همه هل میدادند و تنه میزدند . بلیندا میخواست با جنگ و دعوا راه را باز کند . او یک پلیس را هم زد . یک بند فریاد میکشید : محمد علی کشته شد ! آنها او را کشتند !

مبارزه تماشایی در سنگین وزن بین راسلان چاکااف و فرس اکوئندو


   عرض اندام تایسون سفید در رینگ روسیه
راسلان چاکااف ملقب به تایسون سفید در رینگ روسیه به عرض اندام پرداخت و حریف صاحب نام او فرس اکوئندو بود. این نبرد برای علاقه مندان به مشتزنی قابل توجه بود. مبارزه این دو مشتزن در 6 ژانویه در دسته سنگین وزن برای رتبه بندی در سازمان جهانی wba انجام شد که هم اکنون عنوان قهرمانی این سازمان در تصاحب ولادیمیر کلیچکو می باشد. گفتنی است که راسلان چاکااف متولد ازبکستان و مقیم آلمان است. فرس اکوئندو نیز متولد پورتوریکو و تبعه آمریکا است، هر دو مشتزن از تجربه بالایی برخوردارند و در بین سنگین وزن های حرفه ای حال حاضر جهان از اسم و رسم قابل توصیفی برخوردارند. 
رده بندی جهانی:
هم اکنون نام 1086 مشتزن فعال در رنکینگ جهانی سنگین وزنهای حرفه ای به چشم می آید که از بین آنها راسلان چاکااف در سطر 21 و فرس اکوئندو در سطر 33 قرار داشته و این درحالی است که راسلان چاکااف تا اواسط سال 2009 همیشه جزو 5 مشتزن سنگین وزن جهان قرارداشته است و وقتی درمقابل کلیچکو و پووتکین مغلوب شد نزول شدیدی در جدول رده بندی جهانی تجربه کرد. به هرحال او در رده بندی کشور ازبکستان صدرنشین جدول می باشد و در مقابل، فرس اکوئندو در آمریکا به عنوان نفر دوازدهم شناخته می شود. هرچند در کشور آمریکا عنوان دوازدهم در بین 366 آمریکایی بسیار عالی است. بنابراین فرس اکوئندو بالاتر از 345 مشتزن سنگین وزن آمریکایی قرار گرفته است.
وضعیت راسلان چاکااف :
این مشتزن 35 ساله دارای 180 سانتیمتر قد و 113 کیلوگرم وزن است. او در دوران آماتوری مدال طلای رقابت های جهانی 1997 بوداپست را بر گردن آویخت و یک سال بعد قهرمان آسیا شد و همین عنوان را در رقابتهای آسیایی 1999 تاشکند تکرار کرد. مدال نقره رقابت های جهانی 1999 هوستون و طلای جهانی 2001 از دیگر افتخارات دوران آماتوری اش محسوب میشود.
راسلان چاکااف در سال 1997 اولین تجربه حرفه ای اش را پشت سر گذاشت و تا 8 ماه پیش تعداد 33 پیروزی 2 شکست و 1 تساوی در کارنامه حرفه ای او ثبت گردیده برجسته ترین و دیدنی ترین مبارزه تایسون سفید در سال 2007 به نمایش درآمد زمانی که اولین شکست تلخ را به نیکولای والوف تحمیل کرد.
وضعیت فرس اکوئندو:
این مشتزن 41 ساله دارای 188 سانتیمتر قد و 102 کیلوگرم وزن میباشد و به او لقب سریع را اختصاص داده اند. وی درسال 1997 با 96 کیلوگرم وزن اولین رقابت حرفه ای خود را تجربه کرد و تعداد 37 پیروزی 8 شکست در کارنامه اش ثبت شده است. اکوئندو تا کنون با مشتزن هایی همچون: دریک رووسی،الیور مک کال،جین مارک ، جیمز تونی، ایواندر هالی فیلد،جان روییز، کریس برد و دیوید توآ.......... مبارزه داشته است.